ورود/ ثبت نام

ژنتیک چه نقشی در اخلاق فرد دارد؟

همگی ما شنیده ایم که روانشناسان اغلب در مورد خلق و خو و ویژگی های شخصیتی هر فرد صحبت می کنند، اما شاید برای شما هم سوال پیش آمده باشد که متخصصان سلامت روان این اصطلاح را چگونه تعریف می کنند؟ این شخصیت ماست که به ما کمک می‌کند تا افراد منحصر به ‌فرد بسازیم. اما درباره اینکه دقیقاً چند تیپ شخصیتی مختلف وجود دارد، بین فعالان حوزه روانشناسی توافق وجود ندارد. برخی از این افراد، شخصیت را به ویژگی های بسیار محدود و خاص تقسیم می کنند، در حالی که برخی دیگر ترجیح می دهند به ویژگی ها نگاه گسترده تری داشته باشند.


ویژگی های شخصیتی چه هستند؟

علم روانشناسی عنوان می کند که شخصیت ما از تعدادی ویژگی های مختلف تشکیل شده است. به عنوان مثال، برون گرایی (اغلب به عنوان برون گرایی شناخته می شود) یک بعد شخصیتی است که نحوه تعامل افراد با جهان را توصیف می کند. تا همین اواخر، اعتقاد بر این بود که ویژگی های شخصیتی در طول زندگی کمتر دچار تغییر می شوند و بنابراین خلق و خوی افراد از بدو تولد یکسان باقی می ماند. اما برخی از مطالعات جدیدتر نشان داده‌اند که ویژگی‌های شخصیتی از آنچه قبلاً تصور می‌شد، بسیار پیچیده تر هستند و برخی تغییرات شخصیتی می‌توانند در طول زمان رخ دهند.

حال اگر کسی از شما بخواهد ویژگی های شخصیتی خود را فهرست کنید، چه می گویید؟ ممکن است ویژگی‌های مختلفی مانند مهربان، پرخاشگر، مؤدب، خجالتی، برون‌گرا یا جاه‌طلب را به زبان بیاورید. اگر بخواهید فهرستی از هر ویژگی شخصیتی تهیه کنید، احتمالاً شامل صدها یا حتی هزاران اصطلاح مختلف می شود که برای توصیف جنبه های مختلف شخصیت استفاده می شود. اما اتفاق آرا براین است که پنج ویژگی عمده، تشکیل دهنده ابعاد عمده شخصیت یک فرد هستند که عبارتند از:

• توافق پذیری: شامل اعتماد، نوع دوستی، مهربانی، محبت و سایر رفتارهای اجتماعی؛

• وظیفه شناسی: سطح بالای تفکر، کنترل خوب هیجانات و رفتارهای هدفمند؛

• برون گرایی: جامعه پذیری، پرحرفی، قاطعیت و تحریک پذیری؛

• روان رنجوری: غمگینی، بدخلقی، بی ثباتی عاطفی، نگرانی در مورد بسیاری از چیزهای مختلف؛

• گشودگی: خلاقیت، آمادگی برای امتحان کردن چیزهای جدید، تفکر در مورد مفاهیم انتزاعی

بیشتر ویژگی هایی که ممکن است برای توصیف شخصیت خود استفاده کنید، تحت یکی از این عناوین گسترده قرار می گیرند. ویژگی‌های شخصیتی مانند گرم و اجتماعی بودن جنبه‌های برون‌گرایی هستند در حالی که ویژگی‌هایی مانند مهربان، متفکر، منظم و جاه‌طلب بودن بخشی از طیف وظیفه‌شناسی هستند.

نقش ژنتیک در اخلاق، شخصیت و روان انسان

چه چیزی در تعیین خلق و خوی یک فرد تأثیر بیشتری دارد؟ آیا ژنتیک و تغییرات ژنی در این زمینه نقش اصلی را دارند و یا تأثیر ژنتیک در اخلاق کمتر از تأثیر محیط است؟ به طور کلی، ژنتیک شما چقدر بر اخلاق و شخصیت شما تأثیر می گذارد؟ محققان دهه‌ها را صرف مطالعه روی خانواده، دوقلوها، فرزند خوانده ها و خانواده‌های رضاعی کرده‌اند تا به این پاسخ دست یابند که نقش ژنتیک و محیط در تعیین اخلاق یک فرد چقدر است. نتایج این مطالعات نشان داده است که هم ژن ها و هم محیط می توانند در تعیین شخصیت یک فرد نقش داشته باشند، اگرچه تعدادی از مطالعات بر روی دوقلوها نشان داده است که تأثیر ژنتیک در اخلاق می تواند بسیار قدرتمند باشد. 

یک مطالعه، مطالعه ای است که در مینه‌سوتا روی دوقلوها که جدا از هم بزرگ شده بودند انجام گرفت. این مطالعه بین سال‌های 1979 تا 1999 روی 350 جفت دوقلو انجام گرفت و نتایج آن نشان داد که شخصیت‌های دوقلوهای همسان چه در یک خانواده بزرگ شده باشند و چه جدا از هم، مشابه است. این نشان می‌دهد که برخی از جنبه‌های شخصیت تحت تأثیر ژن ها و الگوی توارث ژنتیکی قرار دارد. اما این به این معنا نیست که محیط در شکل گیری خلق و خو و ویژگی های شخصیتی افراد نقشی ندارد. خلق و خو و ویژگی های شخصیتی صفاتی پیچیده هستند و تحقیقات نشان می دهد که ویژگی های ما توسط ژن ها و محیط تربیتی ما شکل می گیرد. این دو نیرو به طرق مختلف با یکدیگر تعامل دارند تا شخصیت فردی ما را شکل دهند.

بنابراین، تغییر در خلق و خوی افراد معمولاً دشوار است و به سختی انجام می شود. برای مثال، یک فرد بسیار برونگرا ممکن است با گذشت زمان کمی محتاط تر شود. این بدان معنا نیست که این افراد به یک درونگرا تبدیل می شوند. بلکه تنها یک تغییر ظریف رخ داده و برونگرایی فرد کمی کاهش یافته است. این فرد همچنان برون گرا و صمیمی است، اما ممکن است متوجه شود که در برخی موارد از تنهایی یا محیط های آرام تر نیز لذت می برد. از طرف دیگر، یک فرد درونگرا ممکن است با افزایش سن تا حدودی برونگراتر شود. این بدان معنا نیست که فرد به طور ناگهانی تمایل دارد که در مرکز توجه قرار گیرد یا هر شب در یک مهمانی بزرگ باشد. با این حال، این فرد ممکن است متوجه شود که از رویدادهای اجتماعی کمی بیشتر لذت می‌برد و پس از گذراندن تمام روز در یک مهمانی، کمتر از قبل احساس خستگی و فرسودگی می‌کند. در هر دوی این مثال ها، خلق و خوی یک فرد به کلی تغییر نکرده است. در عوض، تغییرات در طول زمان و کسب تجربیات بیشتر، منجر به تغییرات خفیفی در ویژگی‌های شخصیتی وی شده است.

بنابراین، تغییرات ژنی نقشی در تغییرات کوچکی که در طی زمان در خلق و خوی یک فرد ایجاد می شود ندارند و این موارد در اثر عواملی ایجاد می شوند که در زیر به تعدادی از آنها اشاره شده است:

• رشد هویت: افراد با بالا رفتن سن هویت شخصیتی قوی تری پیدا می کنند. در طول سال‌های جوانی زندگی، مردم هنوز در حال کشف نقش‌ها و هویت‌های مختلف هستند. اما در سنین بالا افراد یک هویت شخصیتی خودساخته دارند که کمتر دچار تغییر می شود. بر همین اساس، افراد با افزایش سن تمایل دارند سازگارتر، از نظر عاطفی پایدارتر و از نظر اجتماعی مسلط تر شوند؛

• اثرات محیطی: اگرچه ویژگی‌های شخصیتی حالت پایداری دارند، اما همیشه ثابت نیستند و در هر مرحله از زندگی در معرض تأثیرات محیطی و تجربیات جدید امکان تغییر را دارند.

به طور کلی، این ایده سنتی که الگوی وراثت یک صفت شخصیتی در یک نژاد ثابت است همواره طرفداران بیشتری داشته است و حتی بر برخی از تحقیقات ژنتیکی بر روی رفتار انسان نیز سایه انداخته شد. منحنی زنگوله ای چارلز موری و ریچارد هرنشتاین که در سال 1994 منتشر شد، همین مشکل را داشت و نتایج بحث برانگیزی در مورد تفاوت میانگین IQ آمریکایی‌های سیاه‌پوست و سفیدپوست را منتشر کرده بود.

با این حال، مطالعات جدید نشان داده است که کلید بسیاری از صفات شخصیتی در افراد، در الگوی وراثت آن فرد از والدینش نهفته است. این موضوع به خصوص در مورد مشکلات روانشناختی نمود بارزتری پیدا می کند. به طور مثال، مشاهده شده است که اعضای خانواده یک فرد مبتلا به شیزوفرنی نسبت به جمعیت عمومی بیشتر در خطر ابتلا به حالات شبه شیزوفرنی قرار دارند. 

بنابراین، ما اکنون می دانیم که تغییرات ژنی بین افراد، عامل اصلی سیستماتیک تفاوت های روانی بین ما هستند. تأثیرات زیست‌محیطی مهم هستند، اما آنچه در سال‌های اخیر آموخته‌ایم این است که تأثیرات محیطی عمدتاً تصادفی و ناپایدار هستند؛ به این معنی که ما می‌توانیم کار زیادی در مورد آنها انجام دهیم و با تغییر در این فاکتورها، صفات شخصیتی را تا حد زیادی تعدیل کنیم. از زمان توسعه ژنتیک در یک قرن و نیم پیش، کشف ساختار مارپیچ دوگانه DNA در 65 سال پیش، و نقشه برداری از ژنوم انسان در 15 سال پیش، این آگاهی وجود داشته است که ژن ها فیزیولوژی ما را برای از جهت خوب یا بد بودن تعیین می کنند. اما همیشه بحث های بسیار بزرگ تری پیرامون میزان نقشی که محیط میتواند در ایجاد ویژگی های شخصیتی در یک فرد داشته باشد، وجود داشته است. به طور مثال، اگر کودکی در محیطی راحت و امن با انگیزه‌های فکری فراوان مورد توجه و محبت والدین قرار گیرد، در مقایسه با کودک دیگری که در شرایط غفلت و محرومیت اجتماعی بزرگ شود، انتظار داریم فرزند اولی در مدرسه و به طور کلی در زندگی عملکرد بهتری داشته باشد. اما مثال های نقض نیز در این زمینه به وفور یافت می شود که کودکی در عین قرارگیری در محیط خانوادگی مناسب قادر به دستیابی به موفقیت اخلاقی و اجتماعی نبوده است و در مقابل فردی از پایین ترین طبقات اجتماعی ویژگی های شخصیتی بسیار برجسته ای داشته است. چنین مواردی مهر تأکیدی هستند بر نقش تعیین کننده ای که ژنتیک می تواند در ویژگی های فردی و اجتماعی یک نفر داشته باشد. 

از سوی دیگر، مردم اغلب تفاوت‌های گروهی و فردی را اشتباه می‌گیرند به عبارت دیگر، ویژگی های رفتاری که در اعضای یک گروه دیده می شود همیشه ناشی از ژنتیک یکسان آن ها نیست بلکه ممکن است ناشی از برخی باورهای سنتی، اعتقادی یا قبیله ای باشد. در چنین مواردی ممکن است که یک ویژگی بین همه اعضای یک گروه مشاهده شود. اما این شباهت کاملا در اثر عوامل محیطی است و نباید با ویژگی های ژنتیکی فرد اشتباه گرفته شود. بنابراین، تفسیر داده های مربوط به خصوصیات فردی در یک گروه جمعیتی یا یک خانواده بسیار پیچیده و دشوار است و علیرغم تأکیدی که بر ژنتیک افراد در زمینه تعیین خلق و خوی آن ها می شود، اما این مساله در مورد تمامی ویژگی های شخصیتی قابل تعمیم نیست.

در چند سال گذشته، پیشرفت های بزرگی در زمینه آزمایش پلی ژنی انجام گرفته است که ما را قادر به بررسی چندین ژن (و حتی هزاران) و شناسایی ارتباط آن ها با تفاوت های رفتاری در افراد کرده است. هیچ کس هنوز روابط پیچیده بین ژن های مختلف را به طور کامل درک نکرده است، اما مطالعات توانسته است که نقش ژنتیک را در ایجاد بسیاری از صفات در افراد مشخص کند. آزمایش‌های پلی ژنیک تخمین‌های وراثت‌پذیری را ارائه می‌کنند که با طیف وسیعی از ویژگی‌های فیزیکی و روانی مطابقت دارد. هرچه گروه مورد مطالعه بزرگ تر باشد، پیش‌بینی‌ها دقیق‌تر می‌شوند و هر چه تعداد افراد بیشتری تحت نقشه‌برداری از ژنوم قرار گیرند، نتایج قابل اعتمادتری به دست خواهد آمد.

یکی دیگر از مواردی که لازم است در تحقیقات مربوط به تاثیر ژنتیک و محیط بر خلق و خوی افراد در نظر بگیریم، این ایده است که اگر بتوانیم مشکل یکسانی محیطی را برطرف کنیم، آیا تفاوت هایی که در حال حاضر در بین این افراد مشاهده می شود را خواهیم داشت و یا از بین خواهند رفت. از طرف دیگر، هر چه تفاوت های محیطی را افزایش دهیم، تفاوت های ژنتیکی را برجسته تر می کنیم. این ایده همانند آن چیزی است که در ابتدای مطلب در مورد آزمایش مینه سوتا گفته شد. به عبارت دیگر، بررسی دوقلوهای همسانی که در دو محیط خانوادگی و یا حتی جغرافیایی متفاوت پرورش یافته اند میتواند صفات خلقی و اجتماعی که تحت تاثیر ژنتیک هستند را بیش از پیش نمایان کند و اثر محیط در ایجاد این صفات را تا حد امکان حذف کند. 

شناسایی تاثیر ژنتیک در اخلاق در بحث سلامت روان و درمان اختلالات مربوط به روان نیز تحولات زیادی ایجاد خواهد کرد. در حال حاضر، سلامت روان با تشخیص یک اختلال و سپس تلاش برای مقابله با علت آن، از مدل پزشکی کلاسیک پیروی می کند. اما تحقیقات ژنتیکی نشان می دهد که هیچ خط مشخصی در اختلالات روانی وجود ندارد، بلکه طیفی وجود دارد که همه ما از نظر ژنتیکی در آن قرار داریم. مثلاً اگر 1000 تفاوت ژنتیکی بین دو گروه افراد افسرده و غیر افسرده یافت شود، ممکن است در جمعیت عمومی، یک فرد 500 مورد از این تفاوت های عامل ایجاد افسردگی را داشته باشند و بسیاری از افراد حتی تعداد کمتری از این تغییرات ژنتیکی را داشته باشند. بنابراین، افرادی که از لحاظ ژنتیکی استعداد ژنتیکی بیشتری برای ابتلا به افسردگی را دارند، لازم است که در معرض فاکتورهای محیطی کنترل شده تری نسبت به سایر افراد قرار گیرند تا احتمال ابتلای آن ها به حداقل برسد. بنابراین، درمان چنین افرادی فرآیندی دشوارتر و زمان بر بوده و احتمال عود مجدد آن در صورت قرارگیری این افراد در محیط مستعد کننده بسیار بیشتر خواهد بود. بنابراین، استفاده از علم ژنتیک در شناخت صفات اخلاقی افراد می تواند امکان پیش بینی و یا تخمین اثرات احتمالی محیط بر یک فرد را نیز فراهم کند.

با در نظر گرفتن آنچه که در مورد تأثیر ژنتیک و محیط در ایجاد ویژگی های شخصیتی و خلق و خو در افراد گفته شد، هنوز هم لازم است که تحقیقات بیشتری در این حوزه انجام گیرد تا صفات تحت تأثیر ژنتیک و محیط را از یکدیگر متمایز کند، الگوی وراثت هر یک از صفات را در افراد مختلف تخمین بزند و در نهایت نقش ژنتیک و محیط را در ایجاد هریک از ویژگی های خلقی مشخص کند.

  • ویرایشگر: مام ژن
  • تاریخ: 1401/05/12